اولين باري كه رزناز به باغ رفت!
ناز ناز من: بعد از مدت ها كه مامان رو خونه نشين كرده بودي،بالاخره جمعه ي گذشته ما باهم رفتيم باغ آقاجون.و اين اولين باري بود كه گل من قدم به باغ گذاشت(البته اولين باري بود كه من در حالي كه رزناز بغلم بود، قدم تو باغ گذاشتم)!
اون روز تو همش خواب بودي و من از اين فرصت استفاده كردم و تو رو توي چادر به آبا(مادربزرگ)سپردم و رفتم به درختا سر زدم.
اون روز سيبا اينقدي بودند!
گلابي ها اينقدي!
قاصدك ها اين شكلي!
و رزناز هم در خواب ناز!
الان هم كه من دارم اين ها رو مي نويسم رزناز من داره شير ميخوره!
ساعت هم 1و40 دقيقه ي بامداده
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی